وضعه زندگیه من تو این روزا این شکلیه :
آره دیگه خلاصه،البته کچل نیستما؟!
تا چند وقت پیش خودم از آدمایی که دپرس بودن یا ادا دپرس ها رو در میآووردن حالم به هم میخورد،حالا خودم اینطوری شدم،چِت کردیم،چِت...................
تنها کسانی که مارا میرنجانند. عزیزانی هستند که همیشه کوشیده ایم از ما نرنجند
خدایا شکرت،جدی میگم،چون انقد دوسته خوبی بودم که یکی بهم امروز گفت مرسی که تو زندگیم هستیم،پسر بودا،فکر بد نکنید..................
پ.ن:ای باو،بازم فکر بد کردید،G4Y نیستیم جانه شما
مرگ را به یاد داشته باش،اما برای زندگی خوب بجنگ..................
در محله غریب رفتیم مسجد،نماز تمام شد و در حال بیرون آمدن از در مسجد بودیم و همزمان که داشتم کفش میپوشیدم یه سیگار از پاکت سیگارم و فندک رو از جیبم بیرون کشیدم((کلا همیشه چندتا کار رو با هم انجام میدم))،خلاصه روشن و کردم و پک زدم،یه دفه دیدم یکی گفت پسرم؟؟؟!!!!!
برگشتم دیدم پیش نماز بید،گفتم بله؟!
گفت شما هم نماز میخونی هم سیگار میکشی؟!
ما رو بگو،چشامون شد اندازه دره طاقار.................
اصلا زبونم بند اومد،فقط تونستم بگم مشکلش چیه؟!
بنده خدا هیچی نگفت و رفت..........................
واقعا مشکلش چیه؟!
کسی که نماز بخونه حتما سیگار نمیکشه یا کسی که سیگار بکشه نمیتونه نمار بخونه؟!
آرزو ها بزرگ جلوه می کنند هنگامی که به آن ها می رسید به پوچ بودن آن ها پی خواهی برد
((امیر مومنان))
تا حالا درک نکرده بودم چرا مامان و بابا و کلا کسایی که دوسم دارن چرا نگران من هستن،الان که نگران یه کسه دیگه ام،تازه احساس اونا رو نسبت به خودم درک میکنم..................
باز هم دعوت به طوفان کن مرا،اما بدان...................
من دلم دریاست،دریا را به دریا میبری.......................
من شبیه یوسُفم،راه سقوطم چاه نیست..............
چون بیاندازی مرا در چاه،بالا میبری.............